سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هیچ کس چیزى را در دل نهان نکرد ، جز که در سخنان بى اندیشه‏اش آشکار گشت و در صفحه رخسارش پدیدار . [نهج البلاغه]
 
امروز: شنبه 04 فروردین 30

شب جمعه گذشته ، جشن نامزدی خواهرم بود . جشنی کوچک و به غایت جمع و جور. همان شب می خواستم از « تو» بنویسم که نشد ، که باز چون همیشه ، نبودن « تو» بر بودن من چیره شده بود . این شد که هیچ نشد و « تخته سیاه » خالی ماند . آن شب گاه با کلام و گاه با نگاه ، انگار همه سراغ « تو» از من می گرفتند ...


 نوشته شده توسط مصطفی حکیمی در جمعه 87/3/10 و ساعت 11:17 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 12
مجموع بازدیدها: 202391
جستجو در صفحه

خبر نامه